با تو حکایتی دگر این دل ما به سر کند شب سیاه غصه را هوای تو سحر کند
در سر ما نمیرود باور ما نمی شود از گذر سینه ما یار دگر گذر کند
کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کنم کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کنم
نظرات شما عزیزان:
با تو حکایتی دگر این دل ما به سر کند شب سیاه غصه را هوای تو سحر کند
در سر ما نمیرود باور ما نمی شود از گذر سینه ما یار دگر گذر کند
کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کنم کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کنم
نظرات شما عزیزان: